خانه › انجمن ها › داستان کده › سکس پر از لذت با زندایی
سکس پر از لذت با زندایی
- این موضوع 1 پاسخ، 1 کاربر را دارد و آخرین بار در 6 ساعت، 22 دقیقه پیش بدست
مدیر کل بهروزرسانی شده است.
-
نویسندهنوشتهها
-
آوریل 20, 2025 در 8:25 ب.ظ #1153
سکس پر از لذت با زندایی
آوریل 20, 2025 در 8:25 ب.ظ #1154سلام
من اوین هستم 17 ساله خونمون تو یکی از مناطق وسط شهر تهران هستش
خب این داستان واقعیه فقط بعضی از جاهاش خودم عوض میکنم که یکمی جذاب شه
خونه دایی ما طبقه بالایی ما هست ما طبقه 3 هستیم اونا 4 هستن
خب از زندایی بگم که اسمش فرناز یه خانم 29 ساله پوستش گندمی با ممه های 75 و یه کون گنده که هر مردی حشری میکنه
تقریبا دو ماه پیش بود که از مدرسه برگشتم دیدم زنگ زدم دیدم کسی نیست کلید هم نداشتم زنگ خونه رو زدم درو وا کرد رفتم بالا کلید داد بهم مامانم بهش داده بود
رفتم خونه و بعد یک ساعت حدود ساعت 1:30 بود که زنگ تلفن زد گفت میخوام برم حموم بیا مراقب سلین بمون ( دختر داییم ۳ سالشه)
منم رفتم واسم هم طبیعی بود چون وقتی کسی نبود یا من با خواهرم میفرستاد
مثل همیشه هم رفتم با لباس راحتی تاب بود
عذرخواهی کرد میوه رو گذاشت وارد حموم شد
منم مشغول گوشی بودم بعد ۲۰ دقیقه برگشت لباس عوض کرد برگشت لباس پوشید و اومد بغلم نشست یه لحظه که دستش گذاشت نمیدونم چرا که احساس حشر کردم شق کرده بودم نمیدونم چرا الان چون سری های قبل هیچ واکنشی نشون نداده بودم به دست زدن یکی دیگه
منو نگو سرخ سرخ شده بودم سریع به بهانه بازی با سلین یکمی رفتم اونور تر بعد اومدم کوسن گذاشتم رو پام که ضایع نشه
فکر کنم خودش هم فهمید بخاطر همین پاشد چایی بیاره منم یکم خیالم راحت شد از شق یکم در اومد راحت شدم گذشت اون روز
چند روز رفتش که یه روز کلافه بودم از مدرسه برگشتنی زنگ تلفن برداشت مامانم گفت بگو اوین بیاد دارم میرم
مادرم هم به من گفت با غر زدن پاشدم رفتم
وقتی که رفتم چشمام داشت از حدقه در میاد یه شلوارک که نه تقریبا شرت بلند بود که چسبیده بود به کونش خیلی خود نمایی میکرد
لباسش درست یادم نمیاد چی پوشیده بود خلاصه من چند ثانیه چشمم بود که گفت
آوین کجایی گفتم بله زندایی
گفت سلین نق میزنه میتونی شیشه شیر گذاشتم اونجا بده بهش میخوابه سریع منم همون کارو کردم بعد ۳۰ دقیقه اومدش
معلوم بود میخواد اذیت کنه منو چون که با حوله از جلوم رد شد یکمی از سینه هاش معلوم بود منو هی سعی میکردم حشری نشم نمیشد بعدشم
میدونست حساس شده بودم به نزدیک شدنش اومد دست گذاشت رو رون پام گفت چته دمری منم گفتم هیچی مدرسه توضیح دادم
گفت اشکالی ندارد
گذشت بعد چند دقیقه که خواست بلند شه خیلی ناخوداگاه دستم رفت رو کونش چون شلوار راحتی پوشیده بود کامل خس کردم
برگشت گفت چته چیکار میکنی منم که رنگم پریده بود هی من من میکردم عظر خواهی که ببخشید و دیگه نمیکنم دست خودم نبود ترو خدا به مامانم نگو
گذشت بعد چند دقیقه آروم که شد گفتش به یه شرط نمیگم به کسی گفتم چی گفت
برا چی این کارو کردی و دلیلت چیه من زنداییت هستم
داری با زن داییت این کارو میکنی که گفتم
ببخشید خیلی فشار روم بود شماهم اومدنی یه جور لباس پوشیده بودید نتونستم خودمو کنترل کنم چون تو سن بلوغ طبیعی خب نتونم خودمو کنترل کنم چون چیزی نیست حس جنسیم تامین کنم بخاطر باشگاه هام نمیتونم زیاد خود ارضایی کنم که
دیدم بله خودش از من بدتره چون انگاری داییم بخاطر زود انزالی نمیتونه نیازش برطرف کنه
گفتش که منم به کسی نیاز دارم که فشار جنسیم تخلیه کنه چون داییت زود انزالی داره
بعد چند دقیقه دستش رفت رو کیرم که یه لحظه کلن سه فازم پرید گفتم زنداییی گفت هیچی نگو دهنت ببند کش شلوارم باز کرد کیر من که شق شق بود و کرد دهنش
(کیرم هم معمولی حدود ۱۶ سانت ولی کلفت تعریف نباشه )
من رو آسمون ها بودم خیلی حرفه ای ساک میزد معلوم بود این کار هست بعد دو دقیقه که داشت آبم میومد بهش گفتم داره میاد ول کرد
گفت که تو هم مثل داییت هستی فقط یکم مقاوم تر
گفتم من بار اولم هست خب یه زن داره برام ساک میزنم طبیعی گفت میترسم اینجا سکس کنیم بریم حموم منم گفت باشه
رفتیم حموم خواستم لباس و شرت در ارم یکم خجالت کشیدم چون یکمی مو زیر خایه هام بلند بود که خودش فهمید گفت عیبی ندارد مو تنت زیاد بیا
منم رفتم دوش باز کرد که صدا زیاد نره
دیگه هم ساک نزد وقتی شرت کشید پایین سعی کردم خودمو یکم طبیعی جلوه بدم
ولی وقتی کس رو برا اولین بار از نزدیک میدیدم نمیتونستم خودمو کنترل کنم
گفتم زودتر برگرد حالت داگی شو
همیشه تو فیلم سوپر ها که میدیدم دوست داشتم زن رو داگی با سرعت کنم فانتزیم بود
وقتی برگشت چون اولین بارم بود درست نمی تونستم کیرمو تنظیم کنم روش بعد یک دقیقه کلنجار که کلافه شد گفت کوه نمیکنی که بکن توش منم بعد چند ثانیه موفق شدم وقتی که کردم توش باورم نمیشد رو ابر ها که هیچ یه چی بالاتر بودم
راحت ۱۰ برابر جق لذت داشت انقدر لذت تنم بود که نمیتونستم تند تر تلمبه بزنم باورم نمیشد که انقد خودمو کنترل کرده بودم حدود ۳ دیگه داشتم تلمبه میزدم آبم نمیومد وقتی که یه نگاه از پشت کردم دیدم زندایی رو ابر هاست و ناله میکرد برا خودش
بالاخره تونستم تلمبه هامو یکم تند تر کنم که دیگه ژنداییم صداش بلند شده بود
مثل دیوونه ها هی فش میداد میگفت بکن بکن منو زن جنده بکن منو کصده رو هی به خودش بقیع فش میداد که بعد حدود ۷ دقیقه دیگه ارضا شدم کشیدم بیرون از شدت لذت نمی تونستم وایسم پاهام سست شده بود فقط میخواستم به یه جا تکیه بدم استراحت کنم بعد چند دقیقه یادم افتاد کاندوم نکشیدم 😐
به زندایی گفتم واییی زن دایی بدبخت شدم کاندوم نکشیدم که یه لحظه ترسید ولی نشون نداد که گفت احمق مگه ایدز داری گفتم خب معلومه نه بار اولمه گفت خب از چی میترسی منم ندارم که خیالم راحت شد
که پا شدم موهامو بشورم با صدایی یه لحظه از ترس داشتم سکته میکردم
یا خدا صدا کی میشنوم دایی محمد چی میگه 😐
از ترس داشتم سکته میکردم که یه لحظه نگاه زندایی کردم دیدم اونم داره از ترس از حال میره که هی صدا میکرد فرناز فرناز کجایی که آروم گفتم تورو خدا بگو اینجام که با ترس گفتم حموم هستم که داییم گفت خب باشه نیا بیرون ناهار بخورم بیام منم تو که همونجا داشتم سکته میکردم که
ژنداییم سریع گفت نه خیلی وقت دیگه توان موندن ندارم میخوام بیام بیرون که داییم هم مخالفت نکرد
داشتم از ترس از حال میرفتم آخه برا چی باید آنقدر زود رسیده باشه که یه لحظه یاد مامانم افتادم شک نکنه این همه وقت اینجام 😐
خب دوستان فیلا تا اینجا داشته باشید اگه دیدم استقبال شد میگم که چطوری اومدم بیرون یه سری دیگه که با زندایی سکس کردم چطوری کجا بودنوشته: 000art
-
نویسندهنوشتهها
- شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.